English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3918 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
What must be must be . <proverb> U آنچه باید بشود خواهد شد .
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
if he wishes to be a U اگرمی خواهد کسی بشود
unauthorized U آنچه باید مجوز داشته باشد
I've got to watch what I eat. U من باید مواظب به آنچه می خورم باشم. [که چاق نشوم]
class U در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
classing U در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
classes U در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
classed U در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
It will be interesting to see how the first free elections play themselves out. U خیلی جالب خواهد بود تا ببینید که نتیجه اولین انتخابات آزاد چه خواهد شد .
it will make against us U برای مازیان خواهد داشت بزیان ما تمام خواهد شد
constructive notice U ابلاغ اختیاری در CL ابلاغی که به وکیل شخص بشود قانونی یااعتباری نامیده میشود و درمقابل ان " ابلاغ رسمی یاواقعی " قرار دارد و ان ابلاغی است که به خود شخص بشود
Tell not all you know , nor do all you can. <proverb> U به زبان نیاور هر آنچه مى دانى,انجام نده هر آنچه مى توانى .
run U دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
runs U دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
Whatsoever U هرچه [هر آنچه] [آنچه ]
on request U وقتی که درخواست بشود
He promised to behave ( mend his ways) U قول داد آدم بشود
where work is concerned U اگر مربوط به کار بشود ...
I wI'll come as late as I possibly can . U تا آنجائیکه بشود دیر می آیم
double coincidence of wants U زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
Let the car cool off. U بگذار اتوموبیل یکقدری خنک بشود
pabulum U [هر چیزی که بشود به عنوان غذا خورد]
Talk a lot without saying much U خیلی صحبت بشود ولی کم معنی
That's out of the question. U این غیرممکن است که عملی بشود.
fasts U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasted U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fast U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fastest U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
No way! این غیرممکن است که عملی بشود. [اصطلاح روزمره]
He was barred from the casino. U او [مرد] اجازه نداشت داخل این کازینو [قمارخانه] بشود.
pseudo random U رشته تولید شده تصادفی که در مدت طولانی تکرار بشود
to bring somebody into line U زور کردن کسی که خودش را [به دیگران] وفق بدهد یا هم معیار بشود
I didn't tell anyone beforehand, as I didn't want to jinx it [anything] . U من قبل از آن به هیچکس نگفتم چونکه نخواستم [هیچ چیزی] جادو بشود.
rhetorical question U مسئله مربوط بمعانی بیان سوالی که برای تسجیل موضوعی بشود
It appears questionable whether he will manage to do that. U بحث برانگیز به نظر می رسد که آیا او موفق به انجام این کار بشود.
res inter alios U debet non actaalterinocere تعهدات دو جانبه باعث اضرار شخص ثالث نمیتواند بشود
to poke one's head into a hornets' nest <idiom> U چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود [اصطلاح مجازی]
to stir up a hornet's nest <idiom> U چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود [اصطلاح مجازی]
to open a can of worms <idiom> U چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود [اصطلاح مجازی]
policy of contianment U سیاست بازدارندگی اعمال سیاستی که باعث تحدید و توقف اقدامات سیاسی کشور دیگری بشود
twill _ U ان خواهد
that fauit will right itself U خواهد شد
he will go U خواهد رفت
he shall go U خواهد رفت
it askes for attention U دقت می خواهد
it will manifest it self U اشکار خواهد شد
the secret will open to me U خواهد گردید
She wI'll survive . She wI'll pull through. U زنده خواهد ماند
it will give rise to a quarrel U مایه ستیزه خواهد شد
It wI'll get us into trouble. U ما را به درد سر خواهد انداخت
do as you please U هر چه دلتان می خواهد بکنید
She wI'll gradually soften . U تدریجا" نرم خواهد شد
She wI'll regret it bitterly. U مثل سگ پشیمان خواهد شد
The tree wI'll die . U درخت خشک خواهد شد
i know that he will come U من میدانم که او خواهد امد
the truth will out . <proverb> U یقیقت بر ملا خواهد شد .
it will manifest it self U معلوم خواهد گشت
The folwer wI'll die for want of water. U گل از بی آبی خشک خواهد شد
It wI'll clear up by morning . U تا صبح هواصاف خواهد شد
Its color wI'lll fade. U رنگش خواهد رفت
What impudence!what never !what cheek! U واقعا" که خیلی رو می خواهد !
the lord will provide U خداوسیله خواهد ساخت
It wI'll overtake (befall) everyone. U دامنگیر همه خواهد شد
It wI'll prove to be to your disadvantage. U بضررت تمام خواهد شد
criterion U مشخصاتی که با آن برخورد خواهد شد
Well what does he want now ? U خوب حا لاچه می خواهد ؟
it would be preferble to U بهتر خواهد بود
hire purchase U کرایه چیزی به این ترتیب که کرایه کننده با پرداخت یک عده اقساط مالک ان شی بشود
who will pay for it U کی پول انرا خواهد داد
accuracy U تعریف دقیق تر خواهد بود
who will pay for it U کی هزینه انرا خواهد پرداخت
I wI'll be greatly ( badly ) disgraced. U بدجوری آبرویم خواهد رفت
There will be a delay of 8 minutes. 8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
Surely things wI'll turn out well for him in the end. U مطمئنا" عاقبت بخیر خواهد شد
Sooner or later , he wI'll find out . U دیر یا زود خواهد فهمید
near work U کاری که نگاه نزدیک می خواهد
He wI'll expedite our case. U اوکارما ؟ راجلو خواهد انداخت
sticker [guest] U مهمانی که نمی خواهد برود
it will give rise to a quarrel U نزاعی تولید خواهد کرد
i do not u.his wanting to say U نمیفهم چرامی خواهد بماند
he would be sure to like it U یقینا انرادوست خواهد داشت
It wI'll spoil my appetite . U اشتهایم راکور خواهد کرد
She wI'll arrive on friday morning . U جمعه صبح وارد خواهد شد
A new government wI'll take office . U حکومت جدیدی سر کار خواهد آمد
which diffrence shall be settled only by U ..... و این اختلاف هم ازطریق داوری حل خواهد شد
output U ذخیره موقت داده که خارج خواهد شد
She wI'll never realize this wish. U این آرزو بدلش خواهد ماند
whatsoever he doeth shall p U هرچه میکند نیک انجام خواهد شد
She said it would rain and sure enough it did . گفت باران خواهد آمد و همینطور هم شد
This book wI'll be a great success . U این کتاب خیلی گه خواهد کرد
outputs U ذخیره موقت داده که خارج خواهد شد
She's agreed to fill in for me on Friday, but I'd be pushing my luck if I asked her to do it on Saturday, too. U او [زن] موافقت کرد روز جمعه جاینشین من باشد اما من شورش را در می آوردم اگر از او [زن] درخواست بکنم که شنبه هم جاینشین من بشود.
freedom of seas U ازادی رفت وامد کشتی ها در خارج ازابهای ساحلی کشور مجاوردر زمان صلح بدون اینکه کسی بتواند به نحوی از انحامعترض انها بشود
Things wI'll be looking up .Things wI'll be assuming a better shape (complexion). U اوضاع صورت بهتری پیدا خواهد کرد
on shall from a quo rum U جلسهای که باحضورنصف اعضابعلاوه یک تن رسمیت خواهد داشت
He gave us to understand that he would help us. U او [مرد] وعده داد که به ما کمک خواهد کرد.
he is sanguine of success U خوش بین یادلگرم است که کامیاب خواهد شد
it will wear to your shape U بپوشیدبهترمیشود درنتیجه پوشیدن قالب تن شما خواهد شد
We shall look into the matter in due ( good ) time . U درموقع مناسب باین مطلب رسیدگه خواهد شد
He threatened to thrash the life out of me . U تهدیدم کردکه آنقدر کتکم خواهد زد تا جانم دربیاید
stagnation thesis U ایجاد رکود اقتصادی اجتناب ناپذیر خواهد بود
Let him go jump in the lake . He can go and drown himself . U بگذار هر غلطی می خواهد بکند ( از تهدیدش ترسی ندارم )
gigo U اگر اطلاعات ورودی بد باشد خروجی هم بد خواهد بود
end user U شخصی که از وسیله یا برنامه یا محصول استفاده خواهد کرد
While the grass grows the cow starves . <proverb> U تا علفها رشد کند گاو از گرسنى خواهد مرد .
Your train will leave from platform 8. قطار شما از سکوی شماره 8 حرکت خواهد کرد.
contingency plan U برنامه دوم که در صورت خرابی اولی انجام خواهد شد
He is trying to prove himself all the time. U او [مرد] همیشه می خواهد نشان بدهد از پس کار بر می آید.
The judge will have the final say on the matter. U قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت.
unesco (= united nations educational U ه افزایش احترام ملل نسبت به عدالت و حکومت قانون وحقوق انسانی و ازادیهای اساسی انچنان که موردتصویب منشور ملل متحد است بشود
He warned he would go on a termless hunger strike. U او [مرد] هشدار داد که اعتصاب غذای بی مدتی خواهد کرد.
He who excuses accuses himself. <proverb> U کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند. [ضرب المثل]
Excuses always proceed from a guilty conscience. <proverb> U کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند. [ضرب المثل]
to tell somebody something [to let somebody in on something] <idiom> U به کسی چیزی را گفتن که او نباید می دانست یا او نمی خواهد بداند.
A guilty conscience needs no accuser. <proverb> U کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند. [ضرب المثل]
This law wI'll be a disincentive to foreign investors. U این قانون باعث سردی سرمایه گذاران خارجی خواهد شد
diminished radix complement U نمایش اعداد که در آن هر رقم در عدد از یک واحد کمتر از پایه کم خواهد شد
that book will immortalize him U ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
protective U آنچه حافظت میکند
producing U آنچه تولید میکند
incoming U آنچه از خارج می آید
contiguous U آنچه اثر می گذارد
biased U آنچه اریب دارد
previous U آنچه زودتر رخ میدهد
auxiliaries U آنچه کمک میکند
auxiliary U آنچه کمک میکند
constant U آنچه تغییر نمیکند
constants U آنچه تغییر نمیکند
authentic U آنچه درست است
circulars U آنچه در یک دایره می چرخد
circulating U آنچه به راحتی می چرخد
circular U آنچه در یک دایره می چرخد
used U آنچه جدید نیست
unwanted U آنچه لازم نیست
lightweight U آنچه سنگین نیست
exclusive U آنچه شامل نمیشود
lightweights U آنچه سنگین نیست
knowledge U آنچه دانسته است
the above was a summary آنچه دربالا گفته شد
the long and the short of it <idiom> آنچه گفتنی است
critical engine U موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
defaulting U مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
defaulted U مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
default U مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
attention code U حروف AT در دستور Hayes AT به مودم می گوید که دستوری در ادامه بیان خواهد شد
On Thursday it will be variably cloudy [cloudy with sunny intervals] . U پنجشنبه هوا بطور متغیر ابری و مدتی صاف خواهد بود.
defaults U مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
restorationist U کسیکه معتقداست باینکه بشرعاقبت بسعادت اول خود نائل خواهد شد
selectable U آنچه قابل انتخاب باشد
durable U آنچه به آسانی خراب نخواهد شد
continual U آنچه به طور پیاپی رخ میدهد
differential U آنچه اختلاف را نشان میدهد
malfunctions U آنچه کامل کار نکند
differentials U آنچه اختلاف را نشان میدهد
expandable U آنچه قابل گسترش باشد
maskable U آنچه نادیده گرفتنی است
electric U آنچه با الکتریسیته کار میکند
efficient U آنچه که خوب کار میکند
removable U آنچه قابل جابجایی است
preformatted U آنچه فرمت شده باشد
malfunctioning U آنچه خوب کار نکند
values U آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
multifunction U آنچه تابعهای متعددی دارد
exchangeable U آنچه قابل تغییر است
transportable U آنچه قابل حمل است
value U آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
malfunction U آنچه کامل کار نکند
malfunction U آنچه درست کار نکند
malfunctioned U آنچه کامل کار نکند
malfunctioned U آنچه درست کار نکند
malfunctions U آنچه درست کار نکند
variables U آنچه قابل تغییر است
extensible U آنچه قابل گسترش است
normal U معمولا یا آنچه به ترتیب رخ دهد
residual U آنچه در پشت سر باقی می ماند
valuing U آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
characteristically U آنچه مخصوص یا ویژه است
audible U آنچه قابل شنیدن است
third U آنچه بعد از دومین می آید
thirds U آنچه بعد از دومین می آید
controllable U آنچه قابل کنترل است
computable U آنچه قابل محاسبه است
unedited U آنچه ویرایش نشده است
characteristic U آنچه مخصوص یا ویژه است
chargeable U آنچه قابل شارژ است
immediate U آنچه یکباره اتفاق افتد
alterable U آنچه قابل تغییر است
dependent U آنچه به دلیلی متغیر است
variable U آنچه قابل تغییر است
recognizable U آنچه قابل تشخیص است
relative U آنچه با دیگری مقایسه شود
common U آنچه اغلب اتفاق میافتد
Seldom seen soon forgotten . <proverb> U از دل برود هر آنچه از دیده برفت .
identity U آنچه کسی یا چیزی است
visible U آنچه قابل دیدن است
convertibles U آنچه قابل تبدیل است
convertible U آنچه قابل تبدیل است
recognizably U آنچه قابل تشخیص است
prior U آنچه قبلاگ رخ داده است
distant U آنچه در محلی قرار دارد
ambiguous U آنچه دو معنای ممکن دارد
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1tink and grow rich
3Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
1they have to be self-consistently determined.
1 just got to figure out where to headمعنی این عبارت چیست؟
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com